unavailable
unavailable
unavailable
اگر منظر طبیعی را حاصل تعامل اولیه انسان و طبیعت پیرامون بدانیم، منظر فرهنگی انتخاب طبیعت برای تعامل در طول زمان است که میتواند در دورههای مختلف علل متفاوت داشته باشد. منظر آیینی به عنوان بخش مهمی از منظر فرهنگی، عکسالعمل جامعه نسبت به نیازهای معنویاش به حساب میآید. انسان در دوران باستان در پیوندی عمیق و مستقیم با طبیعت زندگی میکرد. از این رو منظر زیستی و منظر آیینی شکلگرفته از آن دوران، متأثر از منظر طبیعی بود. این امر به ویژه در مورد منظر آیینی هنگامی اهمیت پیدا میکند که میدانیم عناصر طبیعی منظر در عهد باستان، همواره علاوه بر عملکرد خود دارای مفاهیم رمزی و معنوی نیز بودهاند؛ از اینرو، ارتباط آیین با طبیعت ارتباطی مستقیم و غیرقابل تفکیک بوده است. در سرزمین گرجستان با توجه به غلبه منظر کوهستانی، کوه همواره نقشی بنیادی در ساختار زندگی جمعی داشته و به عنوان عنصری منظرین، دارای سه وجه عملکردی، معنایی و زیباشناسانه بوده است. اهمیت این سه وجه در منظر آیینی منطقه، با توجه به زمان و مکان شکلگیری منظر آیینی و سطح فرهنگی جامعه متفاوت بوده است. در این نوشتار با انتخاب سه مجموعه آیینی در مستیا، اوپلیستیخه و متسختا در گرجستان، ابتدا به مقایسه نقش کوه در شکلگیری منظر آیینی این سه مجموعه پرداخته میشود که در هریک از آنها، با توجه به ارتباط کوه با جامعه فرهنگی مرتبط با آن، منظر فرهنگی به گونهای متفاوت شکل گرفته است. به طوری که در مستیا وجه عملکردی کوه در ایجاد نقش معنایی و شکلگیری منظر آیینی غالب بوده، در اوپلیستیخه غلبه با وجه زیباشناسانه و معناییِ کوه بوده و در متسختا مکان قرارگیری کوه به عنوان منطقه سوقالجیشی اهمیت داشته است. سپس از خلال مقایسه این سه منظر آیینی به چرایی و چگونگی ارتباط منظر طبیعی و فرهنگی پرداخته میشود.
ارامنه کوه آرارات را مادر ارمنستان میدانند. تاریخ ارمنستان از آغاز با این کوه پیوندی عمیق داشته است. تمامی اساطیر ارمن به گونهای با این کوه در ارتباط بوده و هویت بومی ارمنستان با آن تعریف میشود. آرارات، نماد دوپارگی ارمنستان بزرگ و الگوی پیوند دوباره تکههای این قوم به شمار میآید. در ذهن ارامنه، آرارات مسیری را از طبیعت به اسطوره، از اسطوره به فرهنگ، و از فرهنگ به منظر پیموده است. جایگاه آن به عنوان شاخصترین عنصر منظر طبیعی ارمنستان، حاصل گزینش ذهنی ارامنه از طبیعت پیرامون بوده، که به دلیل پیوند با فرهنگ و اساطیر ملت ارمن، خود به یک عنصر فرهنگی ارتقا پیدا کرده است. در عین حال آرارات در شکلگیری بافت منظرین ارمنستان نقشی یگانه داشته و مهمترین مناظر آیینی کلیساهای دامنه آرارات و زیستی ایروان مستقیماً تحت تأثیر حضور هویتمند این کوه ساخته شدند. در منظر شهری نیز، آرارات در چشمانداز، گرافیک شهری و هنر خیابانی به صورت مکرر ظاهر شده؛ این تکرار که میزان آن بیش از هر عنصر دیگری در محیط مشهود بوده، بیانگر آن است که این کوه همچنان که در منظر طبیعی تمرکزگرا بود، در منظر فرهنگی نیز نقش وحدتبخش خود را حفظ کرده است.
انسان برای سکونت، جایی را انتخاب میکند که در درجۀ اول بتواند نیازهای مادی خود را مرتفع سازد. او در این گزینش، همزمان به نیازهای ثانویۀ خود (زیبایی) نیز توجه دارد. امنیت، خوراک و پوشاک، اساسیترین نیازهای انسان در انتخاب مکان سکونت اوست. کشور گرجستان به دلیل طبیعت مستعد سکونت، و امکان استقرار بر روی رشتهکوههای قفقاز و منظر فرهنگی شاخص آن، در طول تاریخ همواره خاستگاه انسانها بوده است. استقرار سکونتگاهها در حاشیۀ رودها و دامنۀ کوهها ناشی از شرایط مساعد اقلیمی برای کشاورزی، دامداری و یکجانشینی است. امنیت، نیاز دیگری است که انسان همواره در انتخاب مکان سکونت مورد توجه قرار میدهد. اگر محل گزینششده توسط انسان نتواند تا حد قابل توجهی، ایمنی او را تأمین کند و او از گزند هجوم دشمن در امان نباشد، ناگزیر تمهیداتی میاندیشد که بتواند از طریق معماری، این کمبود را جبران کند. شکلگیری منظر دفاعی سکونتگاهها، تعامل میان منظر فرهنگی، منظر طبیعی و منظر تاریخی- به عنوان زاییده منظر فرهنگی و طبیعی- بوده که در زیستگاههای مختلف، متناسب با تفاوتهای منظر طبیعی و رویدادهای تاریخی، اشکال متفاوتی به خود گرفته است. منظر دفاعی بخشی اجتنابناپذیر از منظر فرهنگی مجتمعهای زیستی باستانی و بخشی از فرایند تکامل منظر فرهنگی محسوب میشود. معماری مسکونی با رویکرد دفاعی در شهرهای گرجستان، دو گونۀ مستقل دارد. در شهرهای گوری و تفلیس، منظر دفاعی همچون بسیاری از شهرهای ایران از نوع برجها و باروی دفاعی، بهصورت درشتدانه، متمرکز و درونگراست. در مقابل، در شهرهای مستیا و اوشگولی، نشانی از برج و بارو نبوده، بلکه تکبرجهای سنگی مرتفع، ریزدانه و برونگرا در سطح شهر پراکندهاند.
عدالت در رفتار هر فرد با افراد دیگر و در رفتار حکومت و قوانین با افراد جامعه بروز پیدا میکند. عدالت اجتماعی گونهای از عدالت بوده که بیانگر این مفهوم بین جامعه است. انتخاب شعار عدالت از مدرنیته1 توسط مارکسیسم باعث شد تا برقراری عدالت اجتماعی ایده اصلی در حاکمیت و تبلور شهرهای کمونیستی باشد. ایدهای که مفهوم متفاوت آن براساس اندیشه مارکسیستی موجب پیدایش شهرهای متمایز سوسیالیستی شد. به دنبال این تمایز سؤالات پژوهش مطرح میشود : تعبیر مارکسیستها از عدالت اجتماعی چیست؟ و مصداقها و راهکارهای به دست آمده از این تعبیر به چه صورت در ایجاد شهرهای سوسیالیستی تأثیرگذار بودهاند؟ در فرهنگ مارکسیستی مقصود از عدالت اجتماعی برقراری تساوی بین شهروندان و دستیافتن به برابری اقتصادی است. هدف در این نگرش تأمین نیاز مردم و توزیع کالا به صورت مساوی و همگونسازی بین آنهاست که این مفهوم پس از برقراری تساوی و نابودی نظام سرمایهداری از بین میرود. براساس این نوع تفکر شاهد راهکارهایی برآمده از ایده عدالت اجتماعی در نظام رهبری و ساخت شهرهای سوسیالیستی در تمام لایههای شکلدهنده آن هستیم که این راهکارها بر اساس نمونههای بیان شده در شهرهای دو کشور گرجستان و ارمنستان در چهار قالب تشریح میشوند. در این مقاله همچنین به بررسی نحوه و میزان مشارکت دولت و مردم در دستیافتن به ایده عدالت اجتماعی مارکسیستی در شهر پرداخته میشود که میزان این مداخله شکلدهندۀ منظر شهرهای سوسیالیستی است.
شناخت منظر شهری مستلزم آشنایی با سرگذشت شهر است. عوامل مختلف طبیعی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از جمله مواردی است که بر شکلگیری شهر و در نتیجه منظر شهری آن تأثیر میگذارد. این عوامل ممکن است اعتبار یکسان نداشته و نقش یکی از این عوامل در شکل دادن منظر شهری از دیگری پررنگتر باشد. آنچه در شهرهای قفقاز (کشورهای گرجستان و ارمنستان) قابل مشاهده بوده، وجود سه دورۀ تاریخی (سنت، سوسیالیسم و استقلال) است که نقش پررنگتری را در ساخت منظر شهرها ایفا میکنند. در این میان حکومت شوروی به واسطۀ نگاه ویژۀ فلسفه سوسیالیسم به شهر تأثیر بیشتری در تغییر منظر شهرهای این منطقه داشته است. حکومتهای سوسیالیست با برنامهریزی و تدوین چارچوبهایی دستوری در شهر برای ایجاد تساوی در میان مردم باعث ایجاد تغییرات عمدهای در منظر شهر و مؤلفههای آن شدند. در این دوره فضاهای جمعی به معنای فضای تعاملی مردم یک شهر جای خود را به نقاط عطفی با مقیاس فراانسانی میدهند که تنها برای تجمعات سیاسی کاربرد داشتهاند. امروز شهرهای این منطقه با رویکردی مشابه، با هدف جهانیشدن و با تقلید از شهرهای اروپایی، فارغ از توجه به آداب و سنن مردم این سرزمین در حال ساماندهی توسط مدیران هستند. این امر موجب شده شهرهایی که همچنان مردمی با الگوهای رفتاری سنتی در آن زندگی میکنند، تنها ظاهری نمایشی داشته باشند که روح جمعی در فضای آنها جریان ندارد و اندیشه جامعهمحور در ساخت آنها نقشی ندارد. این نوشتار تأکید دارد موفقیت فضاهای جمعی در توجه به الگوهای رفتاری و نیازهای مردم شهر است و باید براساس اندیشه انسانمحور و جامعهمحور بنیان شود؛ اتفاقی که در شهرهای قفقاز نیفتاده است.
پس از آنکه دولتهای کمونیستی حاکمیت شهرهای قفقاز را در دست گرفتند فضاهای شهری دستخوش تحولات زیادی شدند. خیابان نیز به عنوان یکی از مؤلفههای منظر شهری که بخش عمدهای از ادراک شهر وابسته به آن است در استراتژی دولتهای اقتدارگرا از جمله شوروی مورد توجه قرار گرفت؛ بهطوری که تولید خیابان یک اصل عمده در معرفی چهره جدید شهرها با هدف نمایش قدرت حاکم محسوب میشد. نظم و هندسه در یک ساختار مستقیم همراه با کاربریهای حکومتی مانند ساختمانهای اداری، دولتی و مذهبی از بارزترین خصوصیات کالبدی این خیابانهاست. نکته قابل تأمل حضور پررنگ چنین خیابانهایی در منظر شهرهای قفقاز امروز بوده که تنها رنگ و بویی از میل به جهانیشدن و نوگرایی بدان افزوده شده است. به نظر میرسد مدیریت شهری قفقاز با هدفی متفاوت از دوره سوسیالیستی، همان رویکرد نمایشی را برای ساماندهی منظر خیابان در پیش گرفته است که در آن اولویت زندگی شهری پس از تحقق اهداف حکومتی است. این مقاله درصدد است با مقایسه تطبیقی منظر خیابانهای قفقاز در دو دوره سوسیالیستی و پس از آن، تحلیلی پدیدارشناسانه از رویکردهای مدیریت شهری نسبت به ساماندهی خیابان ارائه کند.